محرم 1392
عزیز دلم امسال اولین محرمی بود که باهم رفتیم هیئت و رفتیم بیرون ودسته دیدیم. وقتی دسته هارو میدیدی خیلی با تعجب نگاهشون میکردی وگاهی اوقات هم سینه میزدی . شب تاسوعا/شب تولدت/ با مامانی فاطمه رفتیم هیئت . خیلی دوست داشتم که تو مراسم شیرخوارگان میبردمت اما قسمت نشد و شب عاشورا لباس حضرت علی اصغر تنت کردم و رفتیم هیئت . ظهر عاشورا هم با بابا رفتیم بیرون و دسته هارو دیدیم و شما هم برای اولین بار شتر دیدی و خیلی تعجب کرده بودی اما متاسفانه نشد که از شترها عکس بگیرم. روژیناز مامان قبل از رفتن به هیئت/شب تاسوعا/ شب عاشورا. عزیزم اصلا نمیذاشتی که این هد بند روی سرت...